گیاهی است مایل به زردی و بیخش مایل به سرخی، بیمزه که کمی تندی دارد. (یادداشت مؤلف). گیاهی است که به زردی زند و ریشه اش به سرخی گراید. و بهترین نوع آن در دیرالغربا یافت شود. (از تذکرۀ داود ضریر انطاکی). رجوع به شش ریث شود
گیاهی است مایل به زردی و بیخش مایل به سرخی، بیمزه که کمی تندی دارد. (یادداشت مؤلف). گیاهی است که به زردی زند و ریشه اش به سرخی گراید. و بهترین نوع آن در دیرالغربا یافت شود. (از تذکرۀ داود ضریر انطاکی). رجوع به شش ریث شود
در بازی نرد، شش و بش، کنایه از قمار، کنایه از هر چیزی که در معرض تلف باشد، برای مثال از شش و از پنج عارف گشت فرد / محتزر گشته ست زاین شش پنج نرد (مولوی۱ - ۱۱۰۶)
در بازی نرد، شش و بش، کنایه از قمار، کنایه از هر چیزی که در معرض تلف باشد، برای مِثال از شش و از پنج عارف گشت فرد / محتزر گشته ست زاین شش پنج نرد (مولوی۱ - ۱۱۰۶)
شش و پنج. (ناظم الاطباء). نوعی از قمار. (آنندراج). رجوع به شش و پنج شود. - شش پنج باز، آنکه نرد می بازد. نراد. - شش پنج زدن، نردبازی کردن و شش و پنج آوردن: شش پنج زنند برتران نقش یک نقش رسد فروتران را. خاقانی. - ، کنایه از محیل و مکار. (آنندراج). - شش پنج کردن، پنج نمودن و شش خواستن. مکر کردن. خدیعه کردن. (یادداشت مؤلف). ، کنایه از معرض تلف است. (از آنندراج)
شش و پنج. (ناظم الاطباء). نوعی از قمار. (آنندراج). رجوع به شش و پنج شود. - شش پنج باز، آنکه نرد می بازد. نراد. - شش پنج زدن، نردبازی کردن و شش و پنج آوردن: شش پنج زنند برتران نقش یک نقش رسد فروتران را. خاقانی. - ، کنایه از محیل و مکار. (آنندراج). - شش پنج کردن، پنج نمودن و شش خواستن. مکر کردن. خدیعه کردن. (یادداشت مؤلف). ، کنایه از معرض تلف است. (از آنندراج)
ده مرکز دهستان شش ده قره بلاغ بخش مرکزی شهرستان فسا. آب آن از قنات است. محصول آنجا غلات و پنبه و میوه و صنایع دستی زنان: قالیبافی و راه آن اتومبیل رو است. (فرعی). (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
ده مرکز دهستان شش ده قره بلاغ بخش مرکزی شهرستان فسا. آب آن از قنات است. محصول آنجا غلات و پنبه و میوه و صنایع دستی زنان: قالیبافی و راه آن اتومبیل رو است. (فرعی). (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
یک نوع داوی در بازی نرد. (ناظم الاطباء) ، شش بازی نرد که پیاپی از حریف برند. (ناظم الاطباء). به اصطلاح نرادان شش بازی را گویند که پیاپی از حریف ببرد و بعضی گویند که داو شش زده بازی از حریف ببرد. (آنندراج). - شش ضرب نتیجۀ خوب، کنایه از گوهر و زر باشد. (برهان) (از ناظم الاطباء). - ، کنایه از مشک. (از ناظم الاطباء) (برهان). - ، کنایه از شکر. (برهان) (از ناظم الاطباء). - ، عسل. (از برهان) (از ناظم الاطباء). - ، اقسام میوه. (از برهان) (از ناظم الاطباء). به حذف ضرب شش نتیجۀ خوب هم آمده است. (برهان). رجوع به شش ضربه و نیز شش نتیجۀ خوب در ذیل شش شود
یک نوع داوی در بازی نرد. (ناظم الاطباء) ، شش بازی نرد که پیاپی از حریف برند. (ناظم الاطباء). به اصطلاح نرادان شش بازی را گویند که پیاپی از حریف ببرد و بعضی گویند که داو شش زده بازی از حریف ببرد. (آنندراج). - شش ضرب نتیجۀ خوب، کنایه از گوهر و زر باشد. (برهان) (از ناظم الاطباء). - ، کنایه از مشک. (از ناظم الاطباء) (برهان). - ، کنایه از شکر. (برهان) (از ناظم الاطباء). - ، عسل. (از برهان) (از ناظم الاطباء). - ، اقسام میوه. (از برهان) (از ناظم الاطباء). به حذف ضرب شش نتیجۀ خوب هم آمده است. (برهان). رجوع به شش ضربه و نیز شش نتیجۀ خوب در ذیل شش شود
تمام چیزی کل شی (زمین چیزی زمین خانه و غیره) (چه دانگ 6، 1 هر چیز است و شش دانگ 6، 6)، معادل سه اکتاو است. توضیح این که در تداول گویند فلانی شش دانگ می خواند من باب مبالغه است و کسی نمی تواند سه اکتاو بخواند
تمام چیزی کل شی (زمین چیزی زمین خانه و غیره) (چه دانگ 6، 1 هر چیز است و شش دانگ 6، 6)، معادل سه اکتاو است. توضیح این که در تداول گویند فلانی شش دانگ می خواند من باب مبالغه است و کسی نمی تواند سه اکتاو بخواند